بسم الله الرحمن الرحیم
شرمنده از اینکه اینترنت قطع بود و نشد مطلبی را پست کنم ؛ چون خط اصلی قطع بود ؛ تمام ارتباطات هم قطع شد و با این قطع شدن نمی توان چیزی را دریافت کرد ؛ درسته ؟!
اگر خط اصلی وجود تو که قلب توست دائم قطع باشد ، تو به هیچ وجه نمی توانی از عالم بالا چیزی را دریافت کنی . برای ارتباط برقرار کردن با عالم بالا باید خط اصلی وجودت وصل باشد .
انسان زمانی انسان نامیده می شود که وجودش به عالم بالا وصل باشد . کسی که وجودش دائم قطع و وصل می شود ؛ اگر وصل در او بیشتر باشد ؛ یعنی صورت اصلی او انسانی است و از او کار انسانی سر می زند .اما
اگر بیشتر اوقات وجود او در قطعی به سر می برد پس وجهه و صورت اصلی او شیطانی است و افسارش را به دست شیطان داده ؛ یعنی کارهای او بیشتر صورت شیطانی دارد تا انسانی .
قطع و وصل شدن وجود تو به سبب گناهانی است که انجام می دهی . کسی که در فکر و اندیشه اش دائم برای دیگران نقشه می کشد ؛ تا دیگران را ضایع کند و یا مال آنان را زیرکانه به نام خود می زند ؛ یا بی پروا حرام و
منکر را انجام می دهد و آن را به دیگران هم نشر می دهد و در جامعه هرج و مرج ایجاد می کند و دائم در گناه پرسه می زند ؛ در هر مجلس حرامی بی پروا شرکت می کند و.....
این حالات و افعال او نشانگر این است که خط اصلی وجود او قطع شده و متأسفانه این قطع شدن را هم ادراک نمی کند . چون قبلا عرض کردیم کسی که دائم در گناه پرسه می زند و بعد از
انجام گناه خرسند است و رغبت دارد آن گناه را باز تکرار کند ؛ این حالت ، کم کم نور وجودش را خاموش می کند و قبح و زشتی گناه را نمی فهمد . اما کسی که بین این قطع و
وصل است اگر بر اثر غفلت مرتکب گناهی شود ، به محض پشیمانی درون و برگشتن از گناه ، اگر نیت خود را از شرّ به خیر تغییر دهد و در قلبش از انجام آن گناه احساس انزجار
داشته باشد ؛ این انزجار و پشیمانی ، مجددا خط وجود او را به عالم بالا وصل می کند و او در وجودش احساس سبکی و رضایت می کند .
توبه یعنی پشیمانی و برگشت درون . به محضی که تو در درون پشیمان شوی و بخواهی برگردی او تو را قبول می کند و وصل صورت می گیرد . چون خدا بسیار آمرزنده و مهربان است ؛
" والله غفور رحیم "
برچسبها:
بسم الله الرحمن الرحیم
عالم محضر خداست و همه ی ما علم داریم و می دانیم که همیشه در محضر او حاضر هستیم ؛ حال چرا ما این محضر را ادراک نمی کنیم و آن را جدی نگرفتیم ؟
چون در دلمان آن را باور نکردیم و این محضر را فقط با آلت و چشم ظاهری نگاه می کنیم . کسی که نابیناست اگر ساعتها بنشینی و برایش از زیبایی گل بگویی ؛
او هرگز نمی تواند آن زیبایی گل را ادراک کند . آره علم دارد و و آن لطافت و زیبایی گل را هم می تواند توضیح دهد ، اما زیبایی واقعی گل را نچشیده ؛ چون ندیده !
و این علم او باید با عمل دیدن چشم کامل شود . بله ما می دانیم که خدا همه جا حضور دارد و این حاضر بودن خدا را می توانیم در چندین مقاله بنویسیم و .........
اما چرا خود به این باور و یقین نرسیدیم ؟ برای اینکه علم داریم اما به علمی که داریم ؛ عمل نکردیم . و وجودمان همچنان در تاریکی جهل می سوزد .
گفتیم عمل به قران ، به انسان معرفت می دهد و درون او را روشن می کند و به آرامش می رساند .
وقتی من در عمل به قران لنگ می زنم ؛ پس وجود من فاقد چراغ ایمان است و من در تاریکی وجودم چگونه می توانم ببینم ؟!
پس وجود ما چون تاریک است ، ما حضور خدا را در زندگی مان ادراک نمی کنیم . چون آن را نچشیدیم و
تا امروز به باورمان نرفته و به یقین نرسیدیم که خدا حاضر است و حضور تام دارد .
می پرسید از کجا چنین می گویم ؟ از آنجا که اگر تو حضور خدا را باور داری ؛ پس چرا بی پروا دائم در گناهی .
تو وقتی در مقابل یک بزرگواری که کرامات بسیار دارد ؛ می نشینی چقدر مواظب هستی در مقابل او بی ادبی نکنی ،
چون حضور او را ادراک می کنی و در مقابلش حتی یایت را هم دراز نمی کنی ! اما در مقابل خدایی که دائم در محضر او هستی چه ؟!!!
برچسبها:


















